زمان جاری : چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403 - 7:44 قبل از ظهر
نام کاربری :
پسورد :

آخرین اخبار و اطلاعیه ها

کاربر گرامی:اگر تازه ثبت نام کرده اید لطفا قوانین انجمن را بخوانید،تا با مشکلی روبه رو نشوید.


تاپیک سایت های مفید و کاربردی
•´¯`•.چت روم تالار گفتمان اسکینک دات آی آر .•´¯`•
تاپیک جامع تغییر نام کاربری اعضای اسکینک

پاسخ جدید
نویسنده پیام
mohammadhossin
آنلاین

ارسال‌ها : 1498
عضویت: 3 /1 /1393
سن: 2
تشکرها : 221
تشکر شده : 1001
داستان زیبای «پرتاب پاره آجر»
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ،یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد

مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.
پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.

پسرک گفت: اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند.

هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم ، کسی توجه نکرد.

برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.

برای اینکه شما را متوقف کتم ، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم "

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.

برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد.

نتیجه داستان: در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.
دوشنبه 12 فروردین 1398 - 18:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر





برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


xتبلیغات
...
X بستن تبلیغات
نمایندگی هاست خرید هاست